برقراری ارتباط با غریبه ها گاهس سخت است. هر فردی شرایط متفاوتی را تجربه می کند که آن هم قدم گذاشتن در محیطی نا آشنا با افراد غریبه است. جایی که نه کسی را میشناسید و نه می دانید باید چه کنید و چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنید. برای برخی از ما، هیچ چیزی ترسناک تر از وارد شدن به یک جمع غریبه، نیست (ما به دنبال شما هستیم، درون گرایان). برای بقیه (برون گرایان!) ، این نوع از غریبگی توام با فرصتی برای ملاقات با افراد جدید، روح بخش و حتی هیجان انگیز است. همه ما روش های خود برای راحت شدن هنگام ورود به قلمرویی ناشناخته، داریم که به ما کمک میکند به محیط و چهره های جدید عادت کنیم.
ما از اعضای موفق جامعه خواستیم تا تاکتیک های مورد استفاده خود در محیطی ناآشنا را به اشتراک بگذارند و گفتگوهای معنی دار را آغاز کنند.
با هم روش ها و تکنیک هایی که به محض ورود به یک محیط جدید به شما کمک کنند تا روابط و تعامل قوی با سایرین آغاز کنید را در این مقاله مرور می کنیم. با ما همراه باشید.
به دنبال فردی بگردید که در اتاق تنهاست
Bill Ryan بیل رایان، مشاور و مربی بیزنسی در این رابطه می گوید: من به سراغ فردی می روم که به نظر میرسد تنها ترین فرد در اتاق باشد. به سوی آنها میروم، لبخند می زنم و می گویم: “سلام، من بیل ریان هستم” و دستم را دراز می کنم. نام آنها را می پرسم و در ادامه می گویم: “خانه شما کجاست؟” یا صدها سوال دیگر که بتوان آنها را به صحبت واداشت. هنگامی که دیگران به سمت شما حرکت می کنند، آنها را به مکالمه دعوت کنید. چالش این است که یک راه مودبانه اما راحت برای حل و فصل این مکالمه پیدا کنید، در غیر این صورت علاقه زیادی ایجاد نمی شود و به سوی یکی دیگر حرکت می کند.”
دوستی سر میز غذا
استلا آتنی Estelle Atney، از حسابدار نام آشنای جهان: من یک فرد درونگرا هستم. معمولا مشکلی در ملاقات با افراد جدید ندارم، اما معمولا کسی نیستم که ورود خودم به جمع را اعلام کند یا خودم را به جمع معرفی کنم. اگر یک میز غذا وجود داشته باشد، معمولا یک راست به سوی آن می روم. این به من فرصت آن را می دهد که دست (و دهانم) را مشغول کنم! بنابراین احساس ناراحتی نمی کنم. در غیر این صورت، مطمئن نیستم با دستهایم چه کار کنم و احساس می کنم یک تابلوی نئون از بالای سرم دارم که فریاد میزند: “عجیب غریب!”. اگر کسی با من سر میز باشد، ممکن است برای آب شدن یخ (باز کردن صحبت) در مورد یکی از موارد روی میز نظر بدهم. بسته به واکنش فرد (آیا واکنش نشان می دهند؟ آیا آنها طوری به من نگاه می کنند که انگار من یک غریبه هستم؟) ممکن است یا ممکن نیست خودم را معرفی کنم.”
ایجاد یک گروه از درون گرایان
دکتر مارگارت ملونی Margaret Meloni، نویسنده: ” من از درونگرا بودن لذت می برم، بنابراین معمولا از جمعیت زیاد یا وارد شدن به جمعی ناآشنا لذت نمی برم. وقتی که این کار را بکنم، به دنبال فرد همدرد میگردم، کسی که کناری ایستاده و بقیه را تماشا میکنند. به طرف آن شخص میروم و با او صحبت می کنم. دیگر افراد منزوی در اطراف ما پرسه خواهند زد و من آنها را به گفتگو دعوت میکنم. قبل از اینکه بدانید، ما یک گروه از درون گرایان تشکیل دادهایم.”
خود را با دانش مصلح کنید
کارلی ایمهوف مالکر، متخصص استخدام تحصیلات سطح بالا Karli Imhoff Malcher: شما باید مخاطبین خود را بشناسید؛ به احتمال زیاد یک صنعت، موضوع یا هدف اجتماعی وجود دارد که شما را به اتاقی پر از غریبه میبرد. قبل از این که به آنجا بروید، تحقیق کوچکی انجام دهید و خود را با چند مورد مرتبط، که در بحث در مورد آنها به خود اطمینان دارید، مصلح کنید. اساسا، “جعل کنید” تا زمانی که آن را بسازید ” بیشتر وارد جمع هایی با افراد ناشناس شوید و یک روتین را ایجاد کنید که این کار دیگر خیلی ترسناک نباشد.”
بر روی کنجکاوی خود حساب کنید
سوزی رمرووپ Susie Ramroop ، مربی فسلفه: شبکه های ارتباطی روی من تاثیر منفی دارند. من قبلا باور داشتم که اینکار وحشتناک است، که این باور باعث شد بدتر از این را تجربه کنم. حالا، با کنجکاوی درباره اینکه چه کسی را ممکن است ملاقات کنم، وارد جمع میشوم. روی ایجاد یک ارتباط تاثیرگذار با حداقل یک نفر تمرکز میکنم، نه کل اتاق. آرامش خودم را حفظ می کنم، لبخند می زنم، و در دسترس بودن برای بحث را تا زمانی که شخص مناسب مرا بیابد، حفظ می کنم. و معمولا کسی برای صحبت با من قدم پیش می گذارد.”
پیش از رفتن اهداف خود را تعیین کنید
جنیفر ویتر Jennifer Witter، نویسنده و سخنگو: من در هر رویدادی سه هدف را تعیین می کنم: برای مثال، ملاقات با فردی جدید در صنعت خود، یا ملاقات با یک مشتری توانمند. داشتن این اهداف مرا روشن می کند و زمانی که وارد یک محیط نا آشنا می شوم، به من کمک می کند. همچنین تا آنجا که ممکن است تحقیقات بیشتری انجام می دهم تا بتوانم به راحتی مکالمه ای را شروع کنم.”
از تفاوتهای خود برای عمیقتر کردن مکالمه استفاده کنید
کرولین مانتروز Carolyn Montrose ، رهبر کارگاه آموزشی: ” آخر هفته گذشته، من در کنفرانسی شرکت کردم که در آن ، من۱۵ سال از دیگر ۲۰۰۰ شرکت کننده بزرگتر بودم (نکته: من نیز برای آنها سخنرانی کردم). به عنوان یک مادر ۴۱ ساله، چطور با این جمعیت ارتباط پیدا کردم؟ اول اینکه، تفاوت سنی مان را به عنوان یک فرصت برای یادگیری انتخاب کردم. طرز فکر جدید من اضطراب را به هیجان تبدیل کرد تا از دیگران یاد بگیرم و تجربیاتی را با آنها به اشتراک بگذارم که می توانست به آنها کمک کند. دوم، لبخند زدم. احساس نزدیک بودن به مردم، آنها را به سوی من کشاند. همچنین سوالاتی پرسیدم و گوش دادم ( واقعا گوش میدادم!) که این کارهر کسی را که با او صحبت میکردم درگیر میکرد. آنها به من اعتماد کردند و شکوفا شدند. ما با هم در ارتباط بودیم. نتیجه؟ همه ما چیزهای زیادی یاد گرفتیم.”
آغاز بر روی زمینه ی مشترک
مارگارت آشنگ Margaret Achieng،نویسنده: شروع یک مکالمه با افراد غریبه میتواند سخت باشد. سعی میکنم یک موضوع صحبت معمولی پیدا کنم. میتواند اخبار جدید ورزش باشد، و اطمینان حاصل میکنم که همه با این صحبت ها راحت هستند. از همه مهمتر، من سعی میکنم کمتر صحبت کنم و فرصتی برای به اشتراک گذاشتن صحبت به همه بدهم. این فرآیند به من این امکان را میدهد که همه چیز را یاد بگیرم چون خیلی اوقات، دیگران به خوبی از برخی موضوعات مطلع هستند. من زیاد صحبت نمیکنم چون کمی خجالتی هستم، اما میتوانم سر صحبت را با یک یا دو موضوع باز کنم.”
کمک بخواهید و کمک کنید
آکریتی اگاروال Aakriti Agarwal، مربی و مشاور: زمانی که در یک مکان نا آشنا هستم، با درخواست کمک و یا اطلاعاتی شروع به صحبت میکنم. این استراتژی به طور کلی به یک مدارشکن خوب تبدیل می شود و بحث را آغاز میکند که در نهایت به من کمک می کند با محیط احساس راحتی کنم. من همچنین پیشنهاد کمک می کنم تا فضای مساعد برای دیگران ایجاد شود.”
لبخند بزنید
مدلین پلنر Madelyne Planer ، مشاور: زمانی که در یک محیط جدید هستم و کسی را در اتاق نمیشناسم، دوست دارم به افرادی که با من ارتباط چشمی برقرار میکنند لبخند بزنم. متوجه شدهام که وقتی با لبخند بیریا به چشمان افراد نگاه کنیم، احتمال بیشتری وجود دارد که با شما احساس راحتی کنند. من یک فرد درونگرا هستم، بنابراین این سادهترین کار برای من است ، و بیشتر اوقات، مردم در پاسخ لبخند میزنند. من با انجام این کار دوستانی پیدا کردهام؛ یک لبخند به گفتگوهای کوچک در مورد آب و هوا منجر شد، که بعدا تبدیل به مکالمات جدی تر شد.”